علينقي وزيري

۳ بازديد

كلنل وزيري فرزند موسي، افسر قزاق، در نهم مهر ماه سال ۱۲۶۵ خورشيدي در تهران چشم به جهان گشود. پدرش افسر بود. در قديم رسم بود كه هر كس شغل پدر را پيش مي گرفت. بنابراين، پيش بيني مي شد كه علينقي وزيري و برادران ديگر هم كه جمعاً پنج پسر بودند، وارد خدمت نظام خواهند شد. اما تصادفاً دو تن از آنان هنرمند شدند و سه برادر ديگر خدمت ارتش را پيشه ساختند. اين دو هنرمند، يكي علينقي است و ديگري برادر كوچكش، حسن علي كه ابتدا نواختن سنتور را نزد حسن سنتوري آغاز كرد ولي آن را ادامه نداد و عاشق نقاشي شد و به استاد زمانه، كمال الملك، سر سپرد و دنبال اين هنر را گرفت تا به كمال رسيد. محيط خانوادگي وزيري براي آشنايي با موسيقي مساعد بود زيرا دايي مادرش، كه پيرمرد دانشمندي بود، مجلس درس داشت و فلسفه و علوم متعارف آن زمان را از جمله موسيقي تدريس مي كرد. دايي اش، حسين علي خان قزل اياغ، ذوق موسيقي داشت و تار مي نواخت. مادرش هم به موسيقي وارد بود، ضرب مي گرفت و آواز مي خواند. هنگامي كه علينقي به سن چهارده سالگي رسيد، پدرش موسي خان ميرپنج، به رياست قشون استرآباد ماموريت يافت. از آنجا كه علينقي بچه خوش بنيه، سالم و زيركي بود، مادرش به موسي خان گفت: اگر من بتوانم ساير كودكان را در غياب تو نگاهداري كنم، از عهده اين يكي درست برنمي آيم، بهتر است او را هم با خود به سفر ببري. ميرپنج نظر فرزندش را پرسيد و علينقي كه عاشق سواري و تيراندازي و شمشيربازي بود، اظهار خرسندي كرد. پدرش او را نزد رئيس قزاقخانه برد و گفت: من مي خواهم پسرم را كه استعداد نظامي خوبي هم دارد، با خود به سفر ببرم ولي هنوز او به سن سربازي نرسيده است. وقتي رئيس قشون ديد كه او از برخي فنون نظامي به خصوص شمشيربازي اطلاع دارد و بنيه اش هم خوب است، موافقت كرد كه پسر ميرپنج هم لباس نظامي بپوشد و قزاق شود. در اردوي نظامي، دو سه تن شيپورچي بودند كه فرمان هاي نظامي را مي نواختند و مخصوصاً يكي از آن ها از بقيه متبحرتر بود. علينقي به شيپور زدن علاقه پيدا كرد و در مدت چند ماهي كه در اردو بود، اجراي تمامي فرمان ها را به خوبي فراگرفت، به طوري كه شيپورزن قابلي شد. علينقي پانزده ساله بود كه اولين مشق هاي موسيقي را از دايي خويش، حسين علي خان، روي تار فراگرفت. ديري نگذشت كه به ساز علاقمند شد و از معلم خود جلو افتاد. يكي دو سال كه گذشت، چنان به موسيقي علاقه پيدا كرد كه تمام اوقات فراغت خود را به نواختن مشغول بود. برادر كوچكترش، حسن علي خان، مي گفت: برادرم هر كجا سازي مي ديد، نمونه اي به دست مي آورد، چنانكه به تدريج اتاقش موزه اي از سازها شد. تار، سه تار، كمانچه، سنتور، ويولن، فلوت، قره ني، ضرب، دايره، و حتي شيپور هم در اتاقش ديده مي شد و همه اين سازها را كم و بيش مي نواخت اما به ويولن و مخصوصاً تارآشنايي بيشتري داشت. حسينعلي خان مي گفت: وقتي ديدم علينقي با همه اين سازها آشنايي دارد، چون به ذوق او پي بردم و دانستم كه هرگز كسي نخواهد توانست اين همه ساز را خوب بزند، او را تشويق كردم كه فقط تار بزند. او هم نصيحت مرا پذيرفت ولي از ويولن دست برنداشت. وي اولين درس نت خواني را از ياور آقاخان، افسر موزيك، آموخت و بعد از اندك مدتي دريافت كه ديگر معلمش چيزي در چنته ندارد كه به او بياموزد. سپس وي با كشيشي فرانسوي به نام پرژو آشنا شد كه پيانو مي نواخت. علينقي از وي خواهش كرد كه به وي درس بدهد. كشيش كتابي به وي داد كه در اصل دائره المعارفي در باب موسيقي بود. علينقي با خواندن اين كتاب دريافت كه علم موسيقي فقط نت خواندن نيست و مباحث ديگري هست كه بايد نزد استاد فراگرفت. وي مباحث تئوري و هارموني را از كشيش آموخت ولي ماموريت كشيش در ايران تمام شد و از ايران خارج شد. اينجا بود كه علينقي تصميم گرفت براي تكميل معلومات خويش به اروپا برود. وي‌ در ‌۳۱‌ سالگي‌ به‌ مدت‌ ‌۵‌ سال‌ در پاريس‌ و برلين‌، به‌ تحصيل‌ و تجربه‌ در علوم‌ متعارف‌ موسيقي‌ غرب‌ پرداخت‌‌.در طي اين سالها علاوه بر تكميل دانش خود، در نوازندگي تار هم تبحر خاصي پيدا كرد. به طوريكه علاوه بر فرمهاي موسيقي ملي، قادر بود آهنگهاي فرنگي را هم با تار بنوازد. اين كار وي در آن زمان نوعي ابتكار و امتياز محسوب مي شد.كلنل پس از خاتمه تحصيلات خود، در سال ۱۳۰۲ خورشيدي، به ايران بازگشت و در اسفند همان سال با تاسيس مدرسه عالي موسيقي، اولين سنگ بناي موسيقي علمي ايران را گذاشت. در آغاز تاسيس، شاگردان زيادي به آموزشگاه آمدند كه از آن جمله، ابوالحسن صبا، روح الله خالقي، سليمان سپانلو، حسين سنجري، موسي معروفي، جواد معروفي، حسينعلي ملاح، فروتن راد، عبدالعلي وزيري و علي اكبر همايون بودند. در سال ۱۳۰۳ وي با ياري شاگردانش، اركستركوچكي ترتيب داد و براي دوستداران موسيقي، “كلوب موزيكال” به راه انداخت. تا آن زمان موسيقي ايراني كاملاً سينه به سينه منتقل و آموخته مي شد، ولي علينقي وزيري پس از آشنايي با آقا حسينقلي (استاد بزرگ تار)، به او پيشنهاد كرد تا رديف وي را به خط نت بنويسد. او هم پذيرفت و علينقي اين كار را طي مدت دو ماه به اتمام رساند. سپس رديف ميرزا عبدالله را نيز به خط نت تبديل كرد. وي از همان زمان تا واپسين دم حيات خود، در راه اعتلاي موسيقي ملي گام برداشت. به اين سبب بايد به حق، وزيري را پايه گذار موسيقي نو در ايران دانست.اعضاي اين كلوب كه گروهي از اديبان، نويسندگان، موسيقيدانان و شاعران بودند، دوشنبه ها گرد هم جمع مي شدند و به گفتگوهاي ادبي مي پرداختند. در شب هايي كه كلوب موزيكال برنامه داشت، كلنل خود رهبري اركستر را بر عهده مي گرفت و گاهي هم به همراه اركستر مي خواند. موقع خواندن نيز، از شيوه ديگران پيروي نمي كرد. به جاي اينكه اوج گيرد و وسعت حنجره خود را در تحريرهاي طولاني نشان دهد، به معناي شعر هم توجه مي كرد. به همين جهت، بعضي از هنردوستان آوازش را چندان نمي پسنديدند. وزيري با داير كردن كلوب موزيكال، در طول چهار سال فعاليت كلوب، ابتكار ديگري نيز به خرج داد و آن اين كه موسيقي را با تئاتر درآميخت و به تاسيس كلاسي براي تربيت هنرپيشه اقدام كرد و پس از چندي به همراه عده اي از شاگردان همان كلاس، نمايشنامه هاي متعددي را روي صحنه آورد. وي همراه گروه خود به شهرهاي رشت و بندر انزلي (پهلوي) سفر كرد و در اين شهرها به اجراي برنامه پرداخت.

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در مونوبلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.